پیام تبریک سال نو 1400 از طرف جناب آقای شاکری

پیام تبریک سال نو 1400 از طرف جناب آقای شاکری

سخنی با یاران مهیار در آخرین لحظات پایانی سال جاری و قرن حاضر

 

مکن شتاب و به  سیر بهار و باغ مرو                                             وگر که رفتن خواهی مرا چنین مگذار

بپوش روی و حذر کن که بهر سیر، تو را                                         ستاده اند بسی مرد و زن به راه گذار

ملک الشعرای بهار

 

با درود بیکران به تمامی یاران همیشه وفادار مهیار:   امسال سال سختی بود سخت برای همه و سخت تر برای برخی مان. سالی پر از درد برای بیماران ، پراز سوگ برای برجا ماندگان و پر از سر در گمی برای همه. هنوز پس از یک سال سوال های زیادی بر جاست: آیا موج دیگری از این ویروس عجیب و غریب در راه است؟ آیا درمان قطعی اش از راه می رسد؟ آیا واکسن موثرتری ساخته می شود؟

آیا واکسن به اینجا هم می رسد؟ کی می رسد؟ اصلا چاره درد هست؟ چقدر می توان امید داشت؟ آیا دوباره کار پیدا می کنم؟ فرزندم دوباره به مدرسه می رود؟ مدیران بی پاسخ اند ،  دولت ها بی پاسخ  ، دانشمندان بی پاسخ

به گمانم کرونا آمده بود تا یک بار برای همیشه توهم (( دانستن)) را از سر بشر قرن ۲۱ بزداید، انگار دست کم برای زمان حضورش، تا امروز، در این توهم زدایی موفق بوده است ((همه می دانیم که نمی دانیم)).   به بیان قدما علم به جهل اولین گام، دانایی است. همین که بدانیم که نمی دانیم، مهمترین قدم بسوی آگاهی را بر داشته ایم .

و کرونا به ما چنین آموخت.  هر چند بهای بالایی برای این آموزش پرداختیم، نزدیک به سه میلیون جان انسانی از دست رفته،  ده ها میلیون بیمار از دالان های سخت گذشته، شغل های بی بازگشت، خانواده های فرو ریخته و انسان های خسته و درمانده.  اما کرونا  با تمام بلاهایش ناچارمان کرد طور دیگر زیستن را به چشم ببینیم.

هزاران هزار سال شاهد تکرار این نوزایی تکرار هستیم اما انگار ما فرزندان آدم توان یادگیری از معلم مهربان را نداریم. هر سال دوباره و دوباره این نو شدن را می بینیم، خود را به آن راه می زنیم و به در جا زدن در انجماد زمستان درون خود ابرام می کنیم. همین روزها دوباره آموزگار مهربان طبیعت، یکی از شگفت انگیز ترین نمایش های خود را بر پرده دارد.  به هزار زبان می گوید: دیروز مرده است، وجود ندارد، در آن ماندن برای من / درمانده عین مرگ است، گذشته رفته است، زندگی در اکنون و همین لحظه جاری است و من همه چیز را برایتان نو می کنم تا با چشمان خود ببینید و باورم کنید.

نوروز هم قرن هاست به ما یاد آور می شود دیگر گونه زیستن را. ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا نو شدن ((انقلابی)) زمین و آسمان را به ما نشان بدهند، نه با مرگ و بیماری، که با نوزایی و زیبایی، با رویاندن دوباره جوانه بر شاخسار خشک و منجمد، با جاری شدن جویبارهای دل انگیز، با گرم شدن زمین که تا مغز و استخوان یخ زده بود، با شکوفه هایی که عطرشان بیش از هر شرابی مستت می کنند ، با آواز پرندگانی که پس از زمستانی سخت، دوباره بر شاخسارها می نشینند و سرود مستانه ی بهاری سر می دهند …….

آیا این بار وقتی که معجزه ی دگرگونی سحر آمیز طبیعت را می بینیم، باور می کنیم که می توان دیروز را با هم ی سرما و ترس هایش دفن کرد و نوروز شد؟ هرکس و هر چیز را دوباره از نو دید و لذت آشنا شدن با خوبی های نا شناخته ی هستی را از آن خود کرد؟ امیدوارم که چنین باشد. در پایان سخنم با درودی دگر بار به سهم خود و از طرف همکارانم در هیات مدیره و کادر اجرایی فرخنده نوروز باستانی ایران زمین برای تک تک یاران همیشه وفادار مهیار خجسته باد و دستان پر مهرتان همراه و نیازمند نظارت و نگاه نقادانه تان که اصل زیبا شناسی در تغییر رفتار و بهبود روش ها برای ارائه کیفیت برتر در خدمات به مددجویان موسسه مهیار هستیم.

 

هر روزتان نوروز،  نوروزتان پیروز،  فرجامتان نیک