10دی توسط mona heydar21 دی 13950گزارشات مددکاری کارگاه های امید درمانی هر هفته در مهیار جلسات امید درمانی، که بر پایه ی نظریه امید (Hope theory، اسنایدر، 1990) طراحی شده اند، با تمرکز بر سه مولفه، که پایه های امید را تشکیل می دهند، مدیریت شد. این سه محور اساسی که جایگاه ویژه ای در بحث امید دارند، عبارتند از: الف)هدفگذاری ب)اراده و انگیزه ج)تعیین گذرگاه ها و رفع موانع سلسله جلسات 8 مرحله ای امید درمانی که بر اساس تحقیقات پیشین، تاثیر زیادی بر افزایش اعتماد به نفس، بهبود امید به زندگی، افزایش عزت نفس، کاستن از استرس و اضطراب و پریشانی روان شناختی در بیماران مبتلا به سرطان داشته است، این بار با هدف بهتر کردن میزان ارتباطات اجتماعی در بیماران مبتلا به سرطان در مرکز مهیار انجام شد. در جلسه ی ابتدایی، پس از معارفه و بیان 2 بعد مهم در مفهوم سلامتی (بعد جسمانی، بعد روانشناختی) در جهت برقراری پیوندی بین این دو مفهوم از طرف اعضا، تلاش شد. در این قسمت، مدرس با استفاده از تکنیک تسهیل گری و طوفان فکر، سعی بر این داشت که اعضا بتوانند به درک عمیق تری از ارتباط بین این دو مفهوم برسند. پس از این مرحله، مدرس با بیان 3 مولفه ی امید(که در بالا ذکر شدند)، تلاش کرد تا سرفصل های کلی کار گروهی و اهمیت شرکت در کلاس را برای اعضا بیان کند. سپس با بیان تکنیک اول در بحث هدف گذاری(یعنی لیست کردن اهداف مختلف و داشتن اهداف چندگانه) در تلاش برای بیان ضرورت هدف گذاری در زندگی بود. بعد از آن، با ارائه ی برگه های کار در خانه(تعیین اهداف مختلف) کلاس به پایان رسید. در جلسه دوم، پس از مرور مطالب، از اعضا خواسته شد تا هدف های خود را در کلاس بخوانند. بعد از آن با استفاده از تکنیک گروه های کوچک، اعضا به 5 گروه، تقسیم شدند و سعی شد تا با هم در ارتباط با اهداف ناکام خود صحبت کنند و دلایل آن را بررسی کنند.در ادامه دو استراتژی مهم برای رسیدن به اهداف از طریق مثال بیان شدند. اولین استراتژی، انتخاب قلبی هدف ها بود و دومین استراتژی، چالش برانگیز بودن اهداف بود. سپس از اعضا خواسته شد تا مروری مجدد بر اهداف هفته ی قبل شان داشته باشند و اگر هدف هایشان قلبی نیستند، آنها را کنار بگذارند. همچنین به این نکته توجه داشته باشند که اهداف باید چالش برانگیز باشند و به مرور تلاش بیشتری برای رسیدن به آنها شود. جلسه سوم، با استفاده از تکنیک خرده گروه ها، هدایت شد. در این حالت، 3 استراتژی دیگر برای اهداف بیان شد که آنها عبارت بودند از: «تعیین نقطه ی پایان، تقسیم اهداف به هدف های کوتاه مدت، داشتن رویکردی هدف گرا» در استراتژی نخست، از مثال کوهنوردی استفاده شد. به اعضا گفته شد که آن چیزی که به کوهنوردی معنا می دهد، قله ی کوه است. اهداف نیز به همین صورت هستند و آن چه که به رسیدن به موفقیت ما معنا می دهد، نقطه پایان است. پس نباید اهداف مان مبهم باشد و باید مشخص کنیم که دقیقا می خواهیم به چه چیزی برسیم. سپس هر یک از گروه ها برای یک هدف مبهم (سلامتی، بهتر شدن ارتباطات، پولدار شدن، شادی)، نقطه پایان تعیین کردند. در دومین استراتژی بیان شد که اگر فقط به هدف بلند مدت بیندیشیم، خسته می شویم اما باید اهداف کوتاه مدتی در راستای هدف کلی مان داشته باشیم. در استراتژِ سوم، بیان شد که هر چقدر اهداف مان به سمت انجام دادن یک کار مثبت(و نه ترک کردن یک کار منفی) تنظیم شود، حس مثبت تری خواهیم داشت. در جلسه چهارم و پنجم، که به صورت توامان برگزار شد، در رابطه با جزء اراده از تئوری امید بحث شد. این جزء به 2 بخش جسمانی و روانی تقسیم می شود و تقویت هر دو بعد، برای بهبود انگیزه و رسیدن به هدف ضروری و لازم است. بعد جسمانی به این اشاره دارد که هر قدر جسم ما سبک تر و آسوده تر باشد، راحت تر به سمت هدف حرکت می کنیم. از طریق 3 روش تغذیه مناسب، خواب کافی، ورزش می توانیم بعد جسمانی را تقویت نماییم. در بعد روانی نیز افکار منفی مانع از رسیدن به هدف ها می شوند. در این مرحله، تکنیک «مایکن بام» به اعضا آموزش داده شد. یعنی نوشتن موقعیت، نوشتن افکار منفی و نوشتن افکار مثبت جایگزین برای آنها. سپس از اعضا خواسته شد که تا هفته ی آینده از این تکنیک استفاده کنند. در این مرحله، با استفاده از استعاره کفش نو، از اعضا خواسته شد تا تمام تلاش خود را برای جایگزین کردن افکار مثبت به جای افکار منفی داشته باشند. در جلسه ششم، در رابطه با جزء سوم از تئوری امید، یعنی تعیین گذرگاه ها با اعضا بحث شد. در این مرحله، به اعضا تکنیک بارش فکر(نوشتن راه حل ها، صرف نظر از درستی یا غطلی آنها) آموزش داده شد. سپس از اعضا خواسته شد تا هر یک از راه حل ها را نمره دهی کنند و هر راه حلی را که نمره ی بیشتری گرفت به عنوان راه حل منتخب برگزینند. در این مسیر، از خود سوال کنند که آیا این راه حل، نیازمند یادگیری مهارتی خاص است؟ اگر چنین بود، سعی کنند آن مهارت را بیاموزند. در جلسه هفتم، در مورد موانع مسیر و قدرت زیاد آنها بحث شد. از اعضا خواسته شد تا قبل از هر اقدامی به موانع مسیر فکر کنند و سعی در پیش بینی آنها و یافتن راه حل برای آنها داشته باشند. اگر می توانند موانع را حل کنند و اگر نمی توانند آنها را کم اثر نمایند و اگر باز هم نمی توانند از مسیر دیگری برای رسیدن به هدف استفاده کنند. سپس 2 استراتژی برای زمانی که موانع، ما را شکست یم دهند بیان شد. ابتدا اینکه از مسیر لذت ببریم. دوم اینکه اگر شکست خوردیم با خود بگوییم که این یک تجربه است. سوم اینکه به سراغ اهداف دیگری که داریم برویم. در جلسه آخر، در ارتباط با دو مفهوم لغزش و بازگشت بحث شد. در این مرحله، به اعضا توضیح داده شد که پس از خاتمه ی کلاس، ممکن است مجددا افکار منفی سراغ اعضا بیاید و این، امری طبیعی است و نباید از آن ترسید و ناامید شد. بلکه باید تلاش کنید تا از این مرحله عبور کرده و به ادامه ی مسیر بپردازید. اما اگر این ناامیدی بر شما غلبه کند، در نهایت وارد مرحله ی بازگشت می شوید که این مرحله، مرحله ای خطرناک است و باعث می شود حس ناامیدی در شما بماند. پس، باید بین دو مفهوم لغزش و بازگشت تمایز قایل بود و بدانیم که لغزش در مسیر، امری طبیعی است.